به گزارش راهبرد معاصر ؛ یک استاد دانشگاه اظهار داشت: در سالهای اخیر شاهد فرایند مالی شدن هستیم که در آن بخش مالی اعم از پولی و بانکها اندازهشان نسبت به اقتصاد در حال افزایش است و با گذشت زمان بیشتر از اقتصاد رشد میکند بنابراین این برای کشورهای غربی و ما یک آسیب یا آفت است. این موضوع برای کشورهایی مانند ایران موجب تورم اما برای کشورهای غربی به دلیل ساختارشان تبدیل به بحران ادواری از جنس سقوطهای ناگهانی حبابهای بازار دارایی می شود.
حسین درودیان در پاسخ به این پرسش که چرا برخی کشورها با وجود چند برابر بودن نقدینگیشان نسبت به تولید ناخالص داخلی مشکلات مربوط به ایران را ندارند، گفت: دو بحث در این مورد وجود دارد؛ اولین موضوع که اهمیت بالایی دارد این است که اهمیت تغییرات بیشتر از اعداد مطلق است مثلا در برخی کشورها در اثر اتفاقات گذشته، نسبت نقدینگی به اقتصادشان در یک اندازه قرار گرفته و در حال حاضر تغییرات زیادی ممکن است نداشته باشند اما در اقتصاد دیگری مانند ایران شدت تغییرات این نسبت زیاد باشد.
وی افزود: کشورهای اروپایی در اثر جنگ جهانی مجبور شدند برای تامین مالی جنگ، پول زیادی را چاپ کنند و در نتیجه این نسبت در این کشورها بالاست که این ارتباطی با تغییرات امروز ندارد و انباره تاریخی است بنابراین از آن نمیشود اینگونه برداشت کرد که چون در این کشورها نقدینگی چند برابر اقتصادشان است پس ما هم میتوانیم از آن الگوبرداری کنیم.
این کارشناس اقتصادی با اشاره به روند مالی شدن اقتصاد گفت: دومین مورد اینکه در سالهای اخیر شاهد فرایند مالی شدن هستیم که در آن بخش مالی اعم از پولی و بانکها اندازهشان نسبت به اقتصاد در حال افزایش است و با گذشت زمان بیشتر از اقتصاد رشد میکند بنابراین این برای کشورهای غربی و ما یک آسیب یا آفت است. این موضوع برای کشورهایی مانند ایران موجب تورم اما برای کشورهای غربی به دلیل ساختارشان تبدیل به بحران ادواری از جنس سقوطهای ناگهانی حبابهای بازار دارایی میشود.
وی افزود: این موضوع در ایران بصورت افزایش کالا و خدمات است اما کشورهای غربی به دلیل استفاده از تمهیدات، اجازه نمیدهند که این روند فزاینده بخش مالی و یا پولی بر کالاها تاثیر بگذارد و در عوض تاثیر خود را بصورت حبابهای بازار مالی و مستغلات نشان میدهد و ممکن است این حباب روزی با ترکیدن تاثیرگذار باشد و اقتصاد را درگیر مشکلات بعدی کند، بزرگترین و مهمترین نمونه آن بحران مالی سال ۲۰۰۷ است که در اقتصاد آمریکا نمایان شد.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: آنچه در اقتصاد آمریکا و سایر کشورها اتفاق افتاده ناشی از رشد واگرایی بخش پولی و مالی نسبت به بخش حقیقی اقتصاد است پس این مشکل برای آنها نیز وجود دارد اما تبعات آن در ایران با کشورهای غربی متفاوت است آنجا شاهد بحرانهای ادواری از جنس تخلیه حبابهای دارایی هستیم در حالیکه برای ایران بصورت تورم است.
وی در مورد وزن نقدینگی در مشکلات اقتصادی کشور گفت: نقدینگی فینفسه مشکل نیست زمانی مسئلهساز است که واگرایی رشد بخش مالی نسبت به بخش واقعی و تولیدات روی دهد به عبارت دیگر اگر روندی در نقدینگی داشته باشیم که معطوف به تشکیل سرمایه در اقتصاد و بخش حقیقی باشد مشکلی نیست اما اگر این نقدینگی واگرا از بخش واقعی باشد می تواند یک عامل توضیح دهنده تغییرات سطح قیمتها باشد و میتواند به آسیبهای تورمی، نوسانات دورهای در بازارهای دارایی و به آثار منفی توزیعی تبدیل شود. همانطور که در سه دهه اخیر روند مالی شدن ایران و کشورهای غربی کاملا همسو با این مورد بوده و با تغییرات نامناسب توزیع درآمد به نفع یک تا ده درصد طبقات بالا و به ضرر طبقات پایین بوده است.
درودیان افزود: پس مشکل نقدینگی در ایران وزن بسیار بالایی دارد و از آنجا ناشی میشود که نقدینگی راه خود را میرود و اقتصاد راه دیگری را، در صورتی که ما بتوانیم این دو را بهم متصل کنیم نقدینگی به سمت تشکیل سرمایه و تقویت تولید هدایت خواهد شد.
این استاد دانشگاه یادآور شد: یکی از اتفاقاتی که بعد ازدهه ۱۹۸۰ یا ظهور نئولیبرالیسم اتفاق افتاد مقرراتزدایی و قاعدهزدایی است که تمایل به کاهش مداخلات دولت در اقتصاد از جمله بخش مالی دارد و به عبارت دیگر روند مالی شدن و واگرا شدن بخش پولی و مالی از بخش اقتصاد حقیقی از یک سو و روند مقرراتزدایی و کاهش مداخلات دولت از سوی دیگر موجب کاهش تصدیگری دولت شده است.
وی گفت: در سالهای پیش از آن، که در مجموع اقتصاد روند مناسبی داشت، دولتها مداخلات جدی در بخشهای پولی و بانکی داشتند البته این مداخله دولت در حوزهی بانکداری، پولی و مالی متفاوت از مداخله در بازار کالا و خدمات است، مثلا اگر کالا و خدمات را به بازار بسپاریم وجهه زیادی دارد اما در بخش پولی و مالی اگر به بازار بسپاریم به همین نتیجه ایران و غرب میرسیم.